English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7116 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ripple U بطور موجی حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wave motion U حرکت موجی
sinuosity U حرکت موجی
steady state wave motion U حرکت موجی پایا
undulation U حرکت موجی زیروبم
maunder U بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
thread U موجی کردن
threads U موجی کردن
ripple sort U مرتب کردن موجی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
sinuous U موجی
wavelike U موجی
flexuose U موجی
flexuous U موجی
flexural U موجی
undulatory U موجی
sinuate U موجی
flecky U موجی
doucine U گچ بری موجی
sinuous flow U جریان موجی
wave mecanics U مکانیک موجی
undulatory current U جریان موجی
waviness U حالت موجی
cyma reversa U موجی جمع
impedance level U مقاومت موجی
cyma recta U موجی افتاده
wave function U تابع موجی
cima U گچ بری موجی
cyma U گچ بری موجی
cyma U گچ بری موجی
radiant energy U نیروی موجی
corrugate U موجی شدن
gorge U [گچ بری موجی]
half wave rectifier U یکسوکننده نیم موجی
vermiculate U دارای خطوط موجی
cymatium U گچ بری موجی شکل
sinuous U دارای شیارهای موجی
shell-shocked U موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
repand U دارای حاشیه موجی
plungers U موجی که ناگهان می شکند
schrodinger wave mechanics U مکانیک موجی شرودینگر
crisfate U دارای حاشیه موجی
full wave rectifier U یکسوکننده تمام موجی
sinuate U دارای حاشیه موجی
plunger U موجی که ناگهان می شکند
undulaory U موجی نوسانی موج نما
corrugated iron U اهن موجی یاچین دار
shoulder U سمت موجی که هنوز نشکسته
wave U موجی بودن موج زدن
waved U موجی بودن موج زدن
shouldered U سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldering U سمت موجی که هنوز نشکسته
waving U موجی بودن موج زدن
shoulders U سمت موجی که هنوز نشکسته
waves U موجی بودن موج زدن
spiller U موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
radiant flux U درجه نشر و تراوش نیروی موجی
cosmic microwave radiation background U زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
creese U یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
surge U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surged U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surges U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
kymograph U دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
asseverate U بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
pitches U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
strigil U برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
summarising U بطور مختصربیان کردن
summarised U بطور مختصربیان کردن
summarizes U بطور مختصربیان کردن
summarizing U بطور مختصربیان کردن
summarize U بطور مختصربیان کردن
summarized U بطور مختصربیان کردن
summarises U بطور مختصربیان کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
spiritualize U بطور معنوی تفسیر کردن
prettier U بطور دلپذیر قشنگ کردن
neutralising U بطور شیمیایی خنثی کردن
to sharply rebuff somebody U بطور خشن کسی را رد کردن
neutralises U بطور شیمیایی خنثی کردن
pretty U بطور دلپذیر قشنگ کردن
neutralizing U بطور شیمیایی خنثی کردن
neutralised U بطور شیمیایی خنثی کردن
maladminister U بطور سوء اداره کردن
neutralizes U بطور شیمیایی خنثی کردن
prettify U بطور دلپذیر قشنگ کردن
neutralize U بطور شیمیایی خنثی کردن
prettiest U بطور دلپذیر قشنگ کردن
still hunt U بطور قاچاقی ماهیگیری کردن
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
sailed U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
move U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
whir U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively U بطور نافذ بطور زننده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
wholesale U بطور یکجا عمده فروشی کردن
affirms U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
ham U بطور اغراق امیزی عمل کردن
to spotlessly perform something U اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
to put to the issue U بطور متنازع فیه مطرح کردن
souse U بطور کامل پوشاندن حمله کردن
to frown at somebody disapprovingly U به کسی بطور ناخشنود اخم کردن
titillating U بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillates U بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillated U بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillate U بطور لذت بخشی تحریک کردن
affirming U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
affirmed U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1pedal pamping
1construed
1I am good with figures,how about you?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com